فروشگاه فایل

فروش فایلهای دانشگاهی

فروشگاه فایل

فروش فایلهای دانشگاهی

بررسی اصل معاد و جایگاه آن در معارف اسلامی

یکی از اصول اعتقادی دین اسلام، اصل معاد است بنابراین اصل، همه انسان هایی که در این عالم به دنیا امده و رفته اند و از این پس می آیند و مدتی زندگی می کنند و می‌روند، همه و همه در جهان دیگری زنده شده و در دادگاه عدل الهی حاضر می شوند و به پاداش یا کیفر اعمال خود می رسند یا به بهشت می روند و یا روانه دوزخ خواهند شد و در هر حال از یک حیات ابدی برخوردار
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 12 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 21
بررسی اصل معاد و جایگاه آن در معارف اسلامی

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

فهرست

مقدمه

1-1. اصل معاد و جایگاه آن در معارف اسلامی

1-2. ایمان به معاد و اثرات آن

1-3. اقرار به معاد

2- ماهیت مرگ و خواب

3- برزخ از دیدگاه کتاب و سنت

برزخ از نظر فرهنگ ها

برزخ از نظر عقل و وحی

برزخ از نظر مصریان

4- شفاعت

مفهوم شفاعت

نفی شفاعت باطل و اثبات شفاعت حق


منابع

رستاخیز از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه مؤلف: محمد طاهریان

معاد در نگاه عقل و دین مؤلف: محمدباقر شریعتی سبزواری

معاد شناسی مؤلف: آیت الله جعفری سبحانی

مقدمه و ترجمه دکتر علی شریعتی


اصل معاد و جایگاه آن در معارف اسلامی:

یکی از اصول اعتقادی دین اسلام، اصل معاد است. بنابراین اصل، همه انسان هایی که در این عالم به دنیا امده و رفته اند و از این پس می آیند و مدتی زندگی می کنند و می‌روند، همه و همه در جهان دیگری زنده شده و در دادگاه عدل الهی حاضر می شوند و به پاداش یا کیفر اعمال خود می رسند: یا به بهشت می روند و یا روانه دوزخ خواهند شد و در هر حال از یک حیات ابدی برخوردارند.

ایمان به این اصل شرط مسلمانی است و اگر کسی این ایمان را از کف بدهد و عالم آخرت را انکار کند از زمره مسلمانان بیرون است.

همگی پیامبران الهی- از آدم تا خاتم- پس از اصل توحید، اصل معاد را بیان می کرده مردم را به ایمان و اعتقاد به حیات اخروی می خواندند.

ایمان به معاد و اثرات آن:

هرگونه اعتقاد و برداشتی، خواه ناخواه در رفتار انسان مؤثر است. چنانچه اعتقاد درست باشد اثرات آن سازنده وگرنه واکنش های منفی در رفتار آدمی خواهد داشت.

ایمان همان باور قلبی و درونی است و در صورتی که برخاسته از علم و آگاهی باشد، می تواند اثرات شگرفی بر رفتار فرد و جامعه بگذارد. بنابراین وهم به معاد یا شک به معاد بلکه ظن و علم به معاد، در صورتی که همراه با ایمان نباشد، نمی تواند منشأ تحول در انسان گردد.

ولی چنانچه انسانی در راستای رسیدن به حقیقت و ایمان به معاد، گام برمی دارد و در حال تحقیق نسبت به این مقوله است، و به مطالعه در وجود خود و طبیعت و تاریخ می‌پردازد، و در این سیر مطالعاتی، گاهی به مرحله ای می رسد که «احتمال معاد» را می‌دهد و گاهی «ظن و گمان» نسبت به آن واقعیت پیدا می کند و در چنین حالتی است که چه بسا گمان به معاد نیز کارساز باشد؛ و شاید آیات شریفه قرآن که ظن به معاد را موجب نجات برخی و عدم ظن به معاد را درباره دوزخی شدن گروهی دیگر، مطرح نموده است. اشاره به همین حقیقت باشد، آنجا که فرمود:

الا یظن اولئک انهم مبعوثون. (سوره المطففین، آیه4)

آیا کم فروشان گمان ندارند قیامتی هست؟

و هنگامی که نامه عمل نیکان از جانب راست به آنها داده می شود راز آن را چنین بازگو می نمایند که:

انی ظننت انی ملاق حسابیه. (سوره الحاقه، آیه20)

من چنین می پنداشتم که روز حسابی که دارم را در کارنامه ام خواهم دید.

و علت ناموفق بودن آنها که نامه عملشان از جانب چپ یا از پشت سر به آنها داده می‌شود، عدم ظن به معاد معرفی کرده است. آنجا که می فرماید:

و اما من اوتی کتابه وراء ظهره فسوف یدعوا … انه ظن ان لن یحور

(سوره الانشقاق. آیات 10-14)

و اما ان کسی که طومار اعمالش را به پشت سر بیاویزد... (به علت این است که) تصور می کرد که هرگز به قالب تن باز نخواهد گشت.

اقرار به معاد:

اقرار به معاد، هنگامی است که ایمان به معاد در رفتار انسان مشهود باشد جایگاه ایمان به معاد در درون مؤمن به آن تثبیت شده باشد به طوری که قیامت و جریانات آن از نعمت و نقمت توجه انسان را به خود جلب نموده باشد و شب و روز او تحت تأثیر اعتقاد عمیق به معاد قرار گرفته باشد، آنگونه که علی (ع) در خطبه متقین توصیف آنها را نموده است:

اما شب هنگام، راست برپایند و قرآن را جزء به جزء با تأمل و درنگ بر زبان دارند و با خواندن آن اندوهبارند و در آن خواندن داروی درد خود را به دست می آورند و اگربه آیه ای گذشتند که تشویقی در آن است به طمع بیارمند و جانهاشان چنان از شوق برآید که گویی دیده هاشان به آن نگران است و اگر آیه ای را خواندند که در ان بیم دانی است، گوش دل های خویش را بدان نهند. با رکوع پشت های خود را خمانیده اند و با سجود پیشانی و پنجه ها و زانوها و کناره های پا را بر زمین گسترانیده، از خدا می خواهند گردن هاشان را بگشایند و از آتش رهاشان نماید.

و اما در روز دانشمندانند خویشتندار، نیکوکارانند پرهیزگار، ترس آنانرا چون تیر پیراسته، تراشیده کرده است و نزار چون کسی به آنها بنگرد، پندارد بیمارند، اما آنان را بیماری نیست و گوید خردهاشان آشفته است اما آن پریشانی را سبب دیگری است.

(خطبه 193، نهج البلاغه، ترجمه شهیدی)

در تعالیم عالیه اسلام و منابع سرشارش، آموزش هایی همانند تأکید بر نوشتن وصیت نامه، تهیه کفن، به زیارت مردگان رفتن به چشم می خورد که با به کار بستن آنها، اقرار به مرگ در وجود انسان تحقق می یابد و اینک روایاتی در این باب:

قال علی (ع):

امی قلبک بالموعظه و امتد بالزهاده و قوه بالیقین و نوره بالحکمه و ذللـه بذکر الموت و قرره بالفنا… ( نامه31، نهج البلاغه، صبحی صالحی)

دلت را به اندرز زنده بدار و به پارسایی بمیران و به یقین نیروبخش و به حکمت روشن گردان و با یاد مرگش خوار ساز و به اقرار نیست شدن وادار ساز.

قال الصادق(ع):

اذا اعد الرجل کفنه فمومأ جور کلما نظر الیه. (وسائل الشیعه، جلد2، ص755)

هنگامی که انسان کفنش را آماده سازد هرگاه به آن نگاه کند پیش خدا مأجور است.

قال علی (ع):

زوروا موتاکم فانهم یفرحون بزیارتکم و فی حدیث آخر قال رسول الله (ص) فان لکم غیر عبره. (وسائل الشیعه، جلد2، صفحه878)

به زیارت مردگان خود بروید زیرا زیارت اهل قبور مایه خوشحالی آنها و عبرت شماست.

ماهیت مرگ و خواب:

در این که حادثه ای به نام مرگ انسان را به ناچار درمی یابد جای تردید نیست و همگان به این واقعیت اذعان داشته و وجود هستی آن را پذیرفته اند ولی این پرسش همواره برای انسان ها و مکتب ما مطرح بوده و هست که: مرگ چیست؟

مادیین و کافه ان آن را- نیستی مطلق و حس مذهبان آن را- نیستی نسبی دانسته اند.

قرآن کریم و معصومین (ع) ضمن مردود دانستن نظریات مزبور از ماهیت و چیستی مرگ، پرده برداشته و آن را «توفی» معرفی نموده اند. توفی در لغت به معنای اخذ شیء به طور تمام و کمال است. هرگاه کسی چیزی را به تمام و کمال و بدون هیچ کم و کاستی دریافت کند، در زبان عربی کلمه توفی به کار برده می شود.

از آیاتی که از مرگ به توفی یاد کرده، استنباط می شود که از نظر قرآن، مرگ تحویل گرفتن است، یعنی انسان هنگام مرگ به تمام شخصیت و واقعیتش در اختیار مأموران الهی قرار می گیرد و آنان انسان را دریافت می کنند. از این گونه آیات سه نکته به دست می آید:

1- مرگ نیستی و نابودی نیست بلکه انتقال از عالمی به عالم دیگر است و حیات انسان بعد از مرگ به گونه ای دیگر ادامه می یابد.

2- آنچه شخصیت واقعی انسان را تشکیل داده «من» واقعی او محسوب می شود، بدن و توابع آن نیست. زیرا بدن و اعضای آن، هنگام مرگ به جایی تحویل نمی شوند و مأموران الهی آنها را نمی ستانند، بلکه در همین جهان می مانند و به تدریج منهدم می‌گردند.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.