فروشگاه فایل

فروش فایلهای دانشگاهی

فروشگاه فایل

فروش فایلهای دانشگاهی

بررسی سوره های قرآن

در آغـاز سوره سوگندهاى بیدارکننده اى را ذکر مى کند و بعد از آن سخن ازپاره اى از ضعفهاى نوع انسان همچون کفر و بخل و دنیاپرستى به میان مى آورد وسرانجام با اشاره کوتاه و گویائى به مساله معاد و احاطه علمى خداوند به بندگان سوره را پایان مى دهد
دسته بندی معارف اسلامی
فرمت فایل doc
حجم فایل 47 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 44
بررسی سوره های قرآن

فروشنده فایل

کد کاربری 8044

سوره عادیات [100]

این سوره در ((مدینه )) نازل شده و داراى 11 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

در آغـاز سوره سوگندهاى بیدارکننده اى را ذکر مى کند, و بعد از آن سخن ازپاره اى از ضعفهاى نوع انسان همچون کفر و بخل و دنیاپرستى به میان مى آورد, وسرانجام با اشاره کوتاه و گویائى به مساله معاد, و احاطه علمى خداوند به بندگان ,سوره را پایان مى دهد.
در فضیلت تلاوت این سوره از پیغمبر اکرم (ص ) آمده است : ((هرکس آن راتلاوت کند به عدد هر یـک از حـاجـیـانـى که (شب عید قربان ) در ((مزدلفه )) توقف مى کنند و در آنجا حضور دارند ده حسنه به او داده مى شود.
در حـدیـث دیـگرى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هرکس سوره ((والعادیات ))را بخواند, و بر آن مـداومت کند, خداوند روز قیامت او را با امیرمؤمنان على (ع )مبعوث مى کند و در جمع او و میان دوستان او خواهد بود)).
ناگفته پیداست که این همه فضیلت براى آنهاست که آن را برنامه زندگى خویش قرار دهند و به تمام محتواى آن ایمان دارند و عمل مى کنند.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
شـان نـزول : در حـدیثى آمده است که : این سوره بعد از جنگ ((ذات السلاسل )) نازل شد و ماجرا چنین بود:.
در سـال هشتم هجرت به پیغمبراکرم (ص ) خبر دادند که دوازده هزار سوار درسرزمین ((یابس )) جـمـع شـده , و بـا یـکدیگر عهد کرده اند که تا پیامبر(ص ) و على (ع ) رابه قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشى نکنند از پاى ننشینند!.
پیغمبراکرم (ص ) جمع کثیرى از یاران خود را به سرکردگى بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد, ولـى بـعـد از گفتگوهائى بدون نتیجه بازگشتند, سرانجام پیامبر,على (ع ) را با گروه کثیرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت , آنها بسرعت به سوى منطقه دشمن حرکت کردند و شبانه راه مـى رفـتـند, و صبحگاهان دشمن را درحلقه محاصره گرفتند, نخست اسلام را بر آنها عرضه داشـتـنـد چـون نـپذیرفتند هنوزهوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را درهم شکستند, عده اى را کشتند, وزنان و فرزندانشان را اسیر کردند, و اموال فراوانى به غنیمت گرفتند.
سوره عادیات نازل شد در حالى که هنوز سربازان اسلام به مدینه بازنگشته بودند, پیغمبرخدا(ص ) آن روز براى نماز صبح آمد, واین سوره را درنمازتلاوت فرمود.
بعد از پایان نماز اصحاب عرض کردند: این سوره اى است که ما تا به حال نشنیده بودیم !.
فـرمـود: آرى , على (ع ) بردشمنان پیروز شد,وجبرئیل دیشب باآوردن این سوره به من بشارت داد ـ چند روز بعد على (ع ) با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.
(آیه )ـ.

سوگند به جهادگران بیدار!.

گـفـتـیم این سوره با سوگندهاى بیدارگرى آغاز شده , نخست مى فرماید:((سوگند به اسبان دونده (مجاهدان ) در حالى که نفس زنان پیش مى رفتند))(والعادیات ضبحا).
یا به شتران حاجیان که از سرزمین ((عرفان )) به ((مشعرالحرام )) و از ((مشعر))نفس زنان به سوى ((منى )) حرکت مى کنند سوگند.
و این تفسیر از جهاتى مناسبتر به نظر مى رسد, و در روایات اهل بیت (ع ) نیزوارد شده .
(آیـه )ـ سـپـس مـى افـزایـد: ((و سـوگند به افروزندگان جرقه آتش )) در برخوردسمهایشان با سنگهاى بیابان (فالموریات قدحا).
اسبان مجاهدانى که چنان باسرعت به سوى میدان نبرد حرکت مى کنند که ازاثر برخورد سم آنها به سنگهاى بیابان جرقه ها مى پرد, یا شترانى که بسرعت به مواقف حج مى دوند و سنگها و ریگها از زیر پاى آنها پریده و بر اثر برخورد به سنگهاى دیگر تولید جرقه مى کند.
(آیه )ـ سپس در سومین سوگند, مى فرماید: ((و سوگند به هجوم آوران سپیده دم )) (فالمغیرات صبحا).
(آیـه )ـ سـپـس بـه یـکى دیگر از ویژگیهاى این مجاهدان و مرکبهاى آنهااشاره کرده , مى افزاید: آن چنان بر دشمن هجوم سریع مى برند ((که گرد و غبار به هرسو پراکندند)) (فاثرن به نقعا).
یـا ایـن که بر اثر هجوم شتران حاجیان از مشعرالحرام به سوى منى , گرد و غباراز هر سو پراکنده مى شود.
(آیـه )ـ و در آخـریـن ویـژگى از ویژگیهاى آنها مى فرماید: ((و (ناگهان ) درمیان دشمن ظاهر شدند)) (فوسطن به جمعا).
چـنـان هـجوم آنها غافلگیرانه و برق آسا بود که در چند لحظه صفوف دشمن رااز هم شکافته و به قـلـب آنـها هجوم بردند, و جمعیت آنها را از هم متلاشى کردند, واین نتیجه همان سرعت عمل و بیدارى و آمادگى و شهامت و شجاعت است .
و یا اشاره به ورود حاجیان از ((مشعر)) به قلب ((منى )) است .
از اینجا روشن مى شود که جهاد آن چنان عظمتى دارد که حتى نفسهاى اسبهاى مجاهدان شایسته سوگند است , و همچنین جرقه هاى ناشى از برخوردسمشان به سنگها, و همچنین گرد و غبارى که در فضا پخش مى کنند, آرى گرد وغبار صحنه جهاد هم پرارزش و باعظمت است .
(آیـه )ـ بـعـد از این سوگندهاى عظیم به پاسخ قسم , یعنى ; چیزى که سوگندها به خاطر آن یاد شـده اسـت پـرداخته , مى فرماید: ((مسلما انسان در برابر نعمتهاى پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است )) (ان الا نسان لربه لکنود).
هـمـان انـسان تربیت نایافته , همان انسانى که انوار معارف الهى و تعلیمات انبیا برقلبش نتافته , و بالاخره همان انسانى که خود را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است او مسلما ((ناسپاس )) و ((بخیل )) است .
تعبیر ((انسان )) در این گونه موارد به معنى انسانهاى شرور هوى پرست سرکش و طغیانگر است .
(آیه )ـ سپس مى افزاید: ((و او خود (نیز) بر این معنى گواه است )) (وانه على ذلک لشهید) چرا که انسان نسبت به نفس خویش بصیرت دارد, و اگر صفات درونى خود را از هرکس بتواند پنهان کند از خدا و وجدان خویش نمى تواند مخفى دارد, خواه به حقیقت اعتراف کند یا نه !.
(آیـه )ـ در ایـن آیـه مى افزاید: ((و او علاقه شدید به مال دارد)) (وانه لحب الخیر لشدید) و همین علاقه شدید و افراطى او به مال و ثروت سبب بخل وناسپاسى و کفران او مى شود.
اطـلاق ((خـیـر)) بـر ((مال )) به خاطر آن است که در حد ذات خود چیز خوبى است , و مى توانند وسیله انواع خیرات گردد, ولى انسان ناسپاس و بخیل آن را ازهدف اصلیش بازداشته , و در مسیر خودخواهى و خودکامگى به کار مى گیرد.
(آیـه )ـ سـپس به صورت یک استفهام انکارى توام با تهدید, مى فرماید:((آیا (این انسان ناسپاس و بـخـیـل و دنـیاپرست ) نمى داند در آن روز تمام کسانى که درقبرها هستند برانگیخته مى شوند)) (افلا یعلم اذا بعثر ما فى القبور).
(آیـه )ـ ((و آنـچـه در درون سـینه ها (از کفر و ایمان , اخلاص و ریا, کبر وتواضع , نیات خیر و سؤ) است آشکار مى گردد)) (وحصل ما فى الصدور).
(آیه )ـ ((در آن روز پروردگارشان از آنها (و اعمال و نیاتشان ) کاملا باخبراست )) و بر طبق آن به آنها کیفر مى دهد (ان ربهم بهم یؤمئذ لخبیر).
آرى ! خـداونـد هـمـیـشه و در همه حال از اسرار درون و برون بطور کامل آگاه است ولى اثر این آگـاهـى در قیامت و به هنگام پاداش و کیفر ظاهرتر و آشکارترمى گردد و این هشدارى است به هـمـه انـسانها که اگر به راستى به آن ایمان داشته باشند سد نیرومندى در میان آنان و گناهان ایجاد مى کند.
((پایان سوره العادیات )).

سوره قارعه [101].

این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 11 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

این سوره بطورکلى از معاد و مقدمات آن سخن مى گوید, با تعبیراتى کوبنده و بیانى تکان دهنده , و انذار و هشدارى صریح و روشن , و سرانجام انسانها را به دوگروه تقسیم مى کند:.
گـروهـى کـه اعـمـالـشـان در مـیـزان عـدل الـهى سنگین است , و پاداششان زندگانى سراسر رضـایـتـبخش در جوار رحمت حق , و گروهى که اعمالشان سبک و کم وزن است و سرنوشتشان آتش داغ و سوزان جهنم .
نام این سوره یعنى ((قارعه )) از آیه اول آن گرفته شده است .
در فضیلت تلاوت این سوره در حدیثى از امام باقر(ع ) مى خوانیم : ((کسى که سوره قارعه را بخواند خـداونـد مـتـعـال او را از فتنه دجال و ایمان آوردن به او حفظمى کند, و او را در قیامت از چرک جهنم دور مى دارد ان شااللّه )).
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.

(آیه )ـ.

حادثه کوبنده !.

این سوره که در وصف قیامت است , نخست مى فرماید: ((آن حادثه کوبنده ))(القارعة ) .
(آیه )ـ ((و چه حادثه کوبنده اى ))! (ما القارعة ).
(آیه )ـ ((و تو چه مى دانى که حادثه کوبنده چیست ))؟آن حادثه همان روزقیامت است (وما ادریک ما القارعة ).
بـسـیـارى از مـفـسـران گـفته اند که ((قارعة )) یکى از نامهاى قیامت است , ولى درست روشن نساخته اند که آیا این تعبیر اشاره به مقدمات قیامت مى باشد که عالم دنیا درهم کوبیده مى شود.
و یا این که منظور مرحله دوم , یعنى ; مرحله زنده شدن مردگان , و طرح نوین در عالم هستى است , و تعبیر به ((کوبنده )) به خاطر آن است که وحشت و خوف وترس آن روز دلها را مى کوبد.
ولى روى هم رفته احتمال اول مناسبتر به نظر مى رسد, هرچند در این آیات هر دو حادثه پشت سر یکدیگر ذکر شده است .
(آیـه )ـ سـپـس در تـوصیف آن روز عجیب مى گوید: ((روزى که مردم مانندپروانه هاى پراکنده خواهند بود)) (یوم یکون الناس کالفراش المبثوث ).
تـشـبـیـه به ((پروانه )) به خاطر آن است که پروانه ها معمولا خود را دیوانه وار به آتش مى افکنند و مى سوزانند, بدکاران نیز خود را در آتش جهنم مى افکنند.
(آیـه )ـ سـپـس به سراغ یکى دیگر از اوصاف آن روز رفته , مى افزاید: ((وکوهها مانند پشم رنگین حلاجى شده مى گردد))! (وتکون الجبال کالعهن المنفوش ).
سـابقا گفته ایم که طبق آیات مختلف قرآن کوهها در آستانه قیامت نخست به حرکت در مى آیند بـعد درهم کوبیده و متلاشى مى گردند و سرانجام به صورت غبارى در آسمان در مى آیند که در آیـه مورد بحث آن را تشبیه به پشمهاى رنگین حلاجى شده کرده است , پشمهایى که تنها رنگى از آنها نمایان باشد, و این آخرین مرحله متلاشى شدن کوههاست .
(آیـه )ـ بـعـد بـه مـرحـلـه حشر و نشر و زنده شدن مردگان و تقسیم آنها به دوگروه پرداخته , مى فرماید: ((اما کسى که (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگین است )) (فاما من ثقلت موازینه ).
(آیه )ـ ((در یک زندگى خشنودکننده خواهد بود)) (فهو فى عیشة راضیة )و تنها زندگى آخرت اسـت کـه سـراسـر رضـایـت و خشنودى و آرامش و امنیت و مایه جمعیت خاطر مى باشد, چرا که زندگى دنیا هرقدر مرفه و پرنعمت باشد باز ازعوامل ناخشنودى خالى نیست .
در حدیثى از امام صادق (ع ) آمده است که وقتى از معنى ((میزان )) سؤال کردند, در پاسخ فرمود: ((ترازوى سنجش همان عدل است )).
و در حدیثى مى خوانیم : ((امیرمؤمنان و امامان از دودمانش ترازوهاى سنجشند)).
به این ترتیب وجود اولیااللّه یا قوانین عدل الهى مقیاسهائى هستند که انسانها و اعمالشان را بر آنها عرضه مى کنند, و به همان اندازه که با آنها شباهت دارند و مطابقت دارند وزنشان سنگین است .
و روشن است که سبک و سنگین بودن ((موازین )) به معنى سنگین و سبک بودن خود اعمال است .
(آیه )ـ ((و اما کسى که ترازوهایش سبک است )) (واما من خفت موازینه ).
(آیه )ـ ((پناهگاهش هاویه [ دوزخ ] است )) (فامه هاویة ) که در آن سقوطمى کند.
تـعبیر به ((ام )) (مادر) در جمله فوق به خاطر این است که مادر پناهگاهى است براى فرزندان که در مـشـکلات به او پناه مى برند, و نزد او مى مانند, و در اینجا اشاره به این است که این گنهکاران سبک عمل محلى براى پناه گرفتن جز دوزخ نمى یابند.
(آیه )ـ ((و تو چه مى دانى هاویه چیست ))؟! (وما ادریک ماهیه ).
(آیه )ـ ((آتشى است سوزان )) و فوق تصور همه انسانها (نار حامیة ).
((پایان سوره قارعه )).

سوره تکاثر [102].

این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 8 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

مـحتواى این سوره نخست سرزنش و ملامت افرادى است که بر اساس یک سرى مطالب موهوم بر یـکـدیگر تفاخر مى کردند, سپس هشدارى نسبت به مساله معاد و قیامت و آتش دوزخ , و سرانجام هشدارى در زمینه مساله سؤال و بازپرسى از نعمتها مى دهد.
نام این سوره از آیه اول آن گرفته شده است .
در فـضـیـلت تلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبراکرم (ص ) مى خوانیم :((کسى که آن را بخواند خـداونـد در بـرابـر نعمتهایى که در دنیا به او داده او را موردحساب قرار نمى دهد و پاداشى به او مى دهد که گوئى هزار آیه قرآن را تلاوت کرده )).
بـدیـهى است این همه ثواب از آن کسى است که آن را بخواند و در برنامه زندگى به کار گیرد و روح و جان خود را هماهنگ با آن بسازد.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
شان نزول : مفسران معتقدند که این سوره درباره قبائلى نازل شد که بریکدیگر تفاخر مى کردند, و بـا کـثرت نفرات و جمعیت یا اموال و ثروت خود بردیگران مباهات مى نمودند تا آنجا که براى بالا بردن آمار نفرات قبیله به گورستان مى رفتند و قبرهاى مردگان هر قبیله را مى شمردند!.
ولى مسلم است که این شان نزول هرگز مفهوم آیه را محدود نمى کند.
(آیه )ـ.

بلاى تکاثر و تفاخر!.

در آغاز سوره نخست با لحنى ملامت بار مى افزاید: ((افزون طلبى (و تفاخر)شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده ) است )) (الهیکم التکاثر).
(آیه )ـ ((تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید)) و قبور مردگان خود را برشمردیدو به آن افتخار کردید (حتى زرتم المقابر).
از امـیـرمـؤمـنـان على (ع ) در نهج البلاغه آمده است که بعد از تلاوت ((الهیکم التکاثر حتى زرتم الـمـقـابـر)) فـرمود: ((شگفتا! چه هدف بسیار دورى ! و چه زیارت کنندگان غافلى ! و چه افتخار موهوم و دردناکى به یاد استخوان پوسیده کسانى افتاده اند که سالهاست خاک شده اند, آن هم چه یـادآورى ! با این فاصله دوربه یاد کسانى افتاده اند که سودى به حالشان ندارند, آیا به محل نابودى پدران خویش افتخار مى کنند؟ و یا با شمردن تعداد مردگان و معدومین خود را بسیارمى شمرند؟ آنـهـا خـواهان بازگشت اجسادى هستند که تار و پودشان از هم گسسته , وحرکاتشان به سکون مبدل شده این اجساد پوسیده اگر مایه عبرت باشند سزاوارتراست تا موجب افتخار گردند))!.

سرچشمه تفاخر و فخرفروشى !.

یـکـى از عوامل اصلى تفاخر و تکاثر همان جهل و نادانى نسبت به پاداش کیفرالهى و عدم ایمان به معاد است .
از ایـن گـذشته جهل انسان به ضعفها و آسیب پذیریهایش , به آغاز پیدایش وسرانجامش , از عوامل دیگر این کبر و غرور و تفاخر است .
عامل دیگر همان احساس ضعف و حقارت ناشى از شکستهاست , که افرادبراى پوشاندن شکستهاى خود پناه به تفاخر و فخر فروشى مى برند و لذا در حدیثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هیچ کس تکبر به فخرفروشى نمى کند مگر به خاطرذلتى که در نفس خود مى یابد)).
(آیـه )ـ در ایـن آیـه آنها را با این سخن مورد تهدید شدید قرارداده ,مى فرماید: ((چنین نیست که مى پندارید به زودى (نتیجه این تفاخر موهوم خود را)خواهید دانست )) (کلا سوف تعلمون ).
(آیـه )ـ باز براى تاکید مى افزاید: ((باز چنان نیست که شما مى پندارید به زودى خواهید دانست )) (ثم کلا سوف تعلمون ).
در حـدیثى از امیرمؤمنان على (ع ) آمده است که فرمود: ((گروهى از ما پیوسته درباره عذاب قبر در شک بودند تا این که سوره الهیکم التکاثرنازل شد, تا آنجا که فرمود: کلا سوف تعلمون ; منظور از آن عذاب قبر است , سپس مى فرماید: ثم کلا سوف تعلمون منظور عذاب قیامت است )).
(آیـه )ـ سپس مى افزاید: ((چنان نیست (که شما خیال مى کنید) اگر شماعلم الیقین (به آخرت ) داشتید)) افزون طلبى شما را از خدا غافل نمى کرد (کلا لوتعلمون علم الیقین ).
((یقین )) نقطه مقابل ((شک )) است و طبق روایات به مرحله عالى ایمان ((یقین ))گفته مى شود و براى آن سه مرحله است .
1ـ عـلـم الـیـقـین ; و آن این است که انسان از دلائل مختلف به چیزى ایمان آوردمانند کسى که با مشاهده دود, علم به وجود آتش پیدا مى کند.
2ـ عین الیقین ; و آن در جائى است که انسان به مرحله مشاهده مى رسد و باچشم خود مثلا آتش را مشاهده مى کند.
3ـ حـق الـیـقین ; و آن همانند کسى است که وارد آتش شود و سوزش آن رالمس کند, و به صفات آتـش متصف گردد, و این بالاترین مرحله یقین است , که درحقیقت از دو علم تشکیل یافته : علم به معلوم و علم به این که خلاف آن علم محال است .
(آیه )ـ باز براى تاکید و انذار بیشتر مى افزاید: ((قطعا شما جهنم را خواهید دید))(لترون الجحیم ) .
(آیه )ـ ((سپس (با ورود در آن ) آن را به عین الیقین خواهید دید)) (ثم لترونها عین الیقین ).
(آیه )ـ ((سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهائى که داشته اید بازپرسى خواهید شد)) (ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم ).
باید در آن روز روشن سازید که این نعمتهاى خداداد را در چه راهى مصرف کرده اید؟ و از آنها براى اطـاعـت الـهـى یـا مـعـصـیـتش کمک گرفته اید, یا نعمتها را ضایع ساخته هرگز حق آن را ادا ننموده اید؟.
((نـعـیم )) یک معنى بسیار گسترده دارد که همه مواهب الهى را اعم از ((معنوى ))مانند دین و ایـمـان و اسـلام و قـرآن و ولایـت , و انـواع نـعمتهاى ((مادى )) را اعم از فردى و اجتماعى شامل مـى شـود, مـنتها نعمتهایى که اهمیت بیشترى دارند مانند نعمت ((ایمان و ولایت )) بیشتر از آنها سؤال مى شود که آیا حق آنها ادا شده یا نه ؟.
((پایان سوره تکاثر)).

سوره عصر [103].

این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 3 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

جـامـعیت این سوره به حدى است که به گفته بعضى از مفسران تمام علوم ومقاصد قرآن در این سوره خلاصه شده است .
نخست از سوگند پرمعنى به ((عصر)) شروع مى شود سپس سخن از زیانکاربودن همه انسانها که در طـبیعت زندگى تدریجى نهفته است به میان مى آورد, بعدفقط یک گروه را از این اصل کلى جدا مى کند, آنها که داراى برنامه چهارماده اى زیرهستند:.
ایـمـان , عـمـل صالح , سفارش یکدیگر به حق , و سفارش یکدیگر به صبر و این چهار اصل در واقع برنامه هاى اعتقادى و عملى و فردى و اجتماعى اسلام را در برمى گیرد.
دربـاره فـضـیـلـت تـلاوت ایـن سـوره در حـدیثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم :((هرکس سوره ((والـعـصر)) را در نمازهاى نافله بخواند خداوند او را در قیامت برمى انگیزد در حالى که صورتش نورانى , چهره اش خندان و چشمش (به نعمتهاى الهى ) روشن است , تا داخل بهشت شود))!.
و معلوم است که این همه افتخار و سرور و شادمانى از آن کسى است که این اصول چهارگانه را در زندگى خود پیاده کند, نه فقط به خواندن قناعت نماید.
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
(آیـه )ـ در ابـتـداى ایـن سـوره بـا قسم تازه اى روبرو مى شویم , مى فرماید: ((به عصرسوگند))! (والعصر).
واژه ((عصر)) در اصل به معنى ((فشردن )) است , و سپس به وقت عصر اطلاق شده , به خاطر این که برنامه ها و کارهاى روزانه در آن پیچیده و فشرده مى شود.
سـپس این واژه به معنى مطلق ((زمان )) و دوران تاریخ بشر و یا بخشى از زمان ,مانند عصر ظهور اسـلام و قیام پیغمبراکرم (ص ), و امثال آن استعمال شده است , ولذا در تفسیر این سوگند بعضى از مـفـسـران آن را اشـاره به سراسر زمان و تاریخ ‌بشریت دانسته اند که مملو از درسهاى عبرت , و حـوادث تـکـان دهـنـده و بـیدارگراست , و روى همین جهت آن چنان عظمتى دارد که شایسته سوگند الهى است .
ولـى بـعـضـى دیگر روى قسمت خاصى از این زمان مانند عصر قیام پیغمبراکرم (ص ) یا عصر قیام حـضـرت مـهـدى (عـج ) کـه داراى ویـژگى و عظمت خاصى در تاریخ بشر بوده و هست انگشت گذارده , و سوگند را ناظر به آن مى دانند.
ولى مناسبتر همان عصر به معنى زمان و تاریخ بشر است , چرا که بارهاگفته ایم سوگندهاى قرآن همواره متناسب با مطلبى است که سوگند به خاطر آن یادشده , و مسلم است که خسران انسانها در زندگى نتیجه گذشتن زمان عمر آنهاست .
و یـا عصر قیام پیغمبر خاتم (ص ) به خاطر این که برنامه چهار ماده اى ذیل سوره در چنین عصرى نازل گردیده .
(آیـه )ـ در این آیه اشاره به چیزى مى کند که این سوگند مهم براى آن یادشده است , مى فرماید: ((به یقین انسانها همه در زیانند)) (ان الا نسان لفى خسر).
سـرمـایـه هـاى وجـودى خود را چه بخواهند یا نخواهند از دست مى دهند,ساعات و ایام و ماهها و سـالـهاى عمر بسرعت مى گذرد, نیروهاى معنوى و مادى تحلیل مى رود, و توان و قدرت کاسته مى شود.
یک قلب استعداد معینى براى ضربان دارد, وقتى آن استعداد و توان پایان گرفت قلب خود به خود مى ایستد, بى آنکه عیب و علت و بیمارى در کار باشد, واین در صورتى است که بر اثر بیمارى قبلا از کار نیفتد همچنین سایر دستگاههاى وجودى انسان و سرمایه و استعدادهاى مختلف او.
بـه هـر حـال از نظر جهان بینى اسلام دنیا یک بازار تجارت است همان گونه که در حدیثى از امام هادى (ع ) مى خوانیم : ((دنیا بازارى است که جمعى در آن سودمى برند و جمع دیگرى زیان )).
آیـه مـوردبحث مى گوید: همه در این بازار بزرگ زیان مى کنند, مگر یک گروه که برنامه آنها در آیه بعد بیان شده است .
(آیه )ـ آرى ! تنها یک راه براى جلوگیرى از این خسران عظیم و زیان قهرى و اجبارى وجود دارد, فـقط یک راه که در آخرین آیه این سوره به آن اشاره شده است , مى فرماید: ((مگر کسانى که ایمان آورده و اعـمـال صـالح انجام داده اند, ویکدیگر را به حق سفارش کرده , و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نموده اند)) (الا الذین آمنوا وعملوا الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر).

برنامه چهار ماده اى خوشبختى !.

قرآن براى نجات از آن خسران عظیم برنامه جامعى تنظیم کرده که در آن برچهار اصل تکیه شده است:.
اصـل اول در ایـن بـرنـامـه مـسـالـه ((ایـمـان )) اسـت کـه زیـربـنـاى همه فعالیتهاى انسان را تـشـکـیـل مى دهد,چراکه تلاشهاى عملى انسان از مبانى فکرى واعتقادى او سرچشمه مى گیرد, نه همچون حیوانات که حرکاتشان به خاطر انگیزه هاى غریزى است .
وبه تعبیر دیگراعمال انسان تبلورى است از عقائد وافکار او, وبه همین دلیل تمام انبیاى الهى قبل از هـرچـیـز بـه اصلاح مبانى عقیدتى امتها مى پرداختند,مخصوصابا شرک که سرچشمه انواع رذائل و بدبختیها وپراکندگیهاست به مبارزه مى پرداختند.
در اصل دوم به میوه درخت بارور و پرثمره ایمان پرداخته از ((اعمال صالح ))سخن مى گوید.
آرى ((صـالـحـات )) همان ((اعمال شایسته )) نه فقط عبادات , نه تنها انفاق فى سبیل اللّه ,نه فقط جـهـاد در راه خـدا, نـه تـنها کسب علم و دانش , بلکه هر کار شایسته اى که وسیله تکامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الى اللّه و پیشرفت جامعه انسانى درتمام زمینه ها شود.
و از آنجا که ایمان و اعمال صالح هرگز تداوم نمى یابد مگر این که حرکتى دراجتماع براى دعوت بـه سـوى حـق و شـنـاخت و معرفت آن از یکسو, و دعوت به استقامت و صبر در طریق انجام این دعـوت از سوى دیگر صورت پذیرد, به دنبال این دو اصل , به دو اصل دیگر اشاره مى فرماید که در حقیقت ضامن اجراى دو اصل اساسى ((ایمان )) و ((عمل صالح )) است .
در اصـل سـوم بـه مـسـالـه ((تواصى به حق )) یعنى دعوت همگانى و عمومى به سوى حق اشاره مـى کـنـد تـا هـمـگان حق را از باطل به خوبى بشناسند و هرگز آن رافراموش نکنند و در مسیر زندگى از آن منحرف نگردند.
در اصـل چهارم مساله شکیبائى و ((صبر)) و استقامت و سفارش کردن یکدیگربه آن مطرح است , چـرا کـه بـعد از مساله شناخت و آگاهى , هرکس در مسیر عمل درهر گام با موانعى روبرو است اگر استقامت و صبر نداشته باشد هرگز نمى توانداحقاق حق کند, و عمل صالحى انجام دهد و یا ایمان خود را حفظ کند.
آرى ! احـقـاق حق و اجراى حق , و اداى حق در جامعه جز با یک حرکت وتصمیم گیرى عمومى و استقامت و ایستادگى در برابر موانع ممکن نیست .
((صـبـر)) در اینجا نیز معنى وسیع و گسترده اى دارد که هم صبر بر اطاعت راشامل مى شود, و هم صبر در برابر انگیزه هاى معصیت , و هم صبر در برابر مصائب و حوادث ناگوار, و از دست دادن نیروها و سرمایه ها و ثمرات .
و بـه راسـتـى اگر مسلمانان امروز همین اصول چهارگانه را در زندگى فردى واجتماعى خود اجرا کنند مشکلات و نابسامانیهاى آنها حل مى شود, عقب ماندگیهاجبران مى گردد, و ضعفها و شکستها به پیروزى مبدل مى شود, و شر اشرار جهان ازآنها قطع مى گردد.
((پایان سوره عصر)).

سوره همزه [104].

این سوره در ((مکه )) نازل شده و داراى 9 آیه است .

محتوا و فضیلت سوره :.

در این سوره از کسانى سخن مى گوید که تمام هم خود را متوجه جمع مال کرده , و تمام ارزشهاى وجـودى انسان را در آن خلاصه مى کنند, سپس نسبت به کسانى که دستشان از آن خالى است به دیده حقارت مى نگرند و آنها را به باد استهزامى گیرند.
و در پـایـان سوره از سرنوشت دردناک آنها سخن مى گوید که چگونه به صورت حقارت آمیزى در دوزخ پـرتـاب مى شوند, و آتش سوزان جهنم قبل ازهرچیز بر قلب آنها مسلط مى گردد, و روح و جان آنها را به آتش مى کشد.
در فـضـیـلـت تـلاوت این سوره در حدیثى از پیغمبراکرم (ص ) آمده است :((هرکس این سوره را تـلاوت کـنـد بـه عـدد هر یک از کسانى که محمد و یارانش رااستهزا کردند ده حسنه به او داده مى شود)).
و در حـدیـثى از امام صادق (ع ) مى خوانیم : ((هرکس آن را در نماز فریضه اى بخواند فقر از او دور مى شود, روزى به او رو مى آورد, و مرگهاى زشت و بد از اوقطع مى گردد)).
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
شـان نـزول : جمعى از مفسران چنین گفته اند که آیات این سوره درباره ولیدبن مغیره نازل شده است که پشت سر پیغمبراکرم (ص ) غیبت مى کرد, و در پیش روطعن و استهزا مى نمود.
بعضى دیگر آن را درباره افرادى دیگرى از سران شرک و دشمنان کینه توز وسرشناس اسلام مانند ((اخنس بن شریق )) و ((امیة بن خلف )) و ((عاص بن وائل ))دانسته اند.
ولى چنانچه این شان نزولها را بپذیریم باز عمومیت مفهوم آیات شکسته نمى شود, بلکه شامل تمام کسانى است که داراى این صفاتند.
(آیه )ـ.

واى بر عیبجویان و غیبت کنندگان !.

ایـن سـوره با تهدیدى کوبنده آغاز مى شود, مى فرماید: ((واى بر هر عیبجوى مسخره کننده اى !)) (ویل لکل همزة لمزة ).
آنها که با نیش زبان و حرکات , دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش رو,دیگران را استهزا کرده , یا عیبجوئى و غیبت مى کنند, یا آنها را هدف تیرهاى طعن وتهمت قرار مى دهند.
از مجموع کلمات ارباب لغت استفاده مى شود که دو واژه ((همزه )) و ((لمزه )) به یک معنى است , و مـفـهـوم وسـیعى دارد که هرگونه عیبجوئى و غیبت و طعن واستهزا به وسیله زبان و علائم و اشارات و سخن چینى و بدگوئى را شامل مى شود.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.